افشای اسرار جدید و هولناک خانه وحشت | شکارچی دختران پایتخت کیست؟؟

مرد جوان شکارچی دختران پایتخت بود. مردجوان که به شکارچی دختران جوان معروف شد طعمه هایش را از میان دختران فراری انتخاب می کرد

پایگاه خبری تحلیلی رستانیوز:

صاحب دخمه شیطان و خواهرش متهم به قتل دختر جوان و حبس دختران فراری تهرانی است.

مرد جوان شکارچی دختران پایتخت بود. مردجوان که به شکارچی دختران جوان معروف شد طعمه هایش را از میان دختران فراری انتخاب می کرد. شکارچی دختران پایتخت توسط پلیس شناسایی شد. پس از دستگیری شکارچی دختران پایتخت پلیس راز جنایتی که او انجام داده بود را فاش کرد. حالا شکارچی دختران پایتخت باید پای میزمحاکمه قرار بگیرد.

پرونده‌  مربوط به شکارچی دختران از روز ۱۵‌ آذر‌ماه امسال همزمان با نجات دو دختر جوان به نام‌های زهرا و ساناز که در آن خانه به صورت وحشتناکی حبس شده‌بودند، از سوی مأموران پلیس پایتخت به جریان افتاد.آن روز مأموران جسد دختر جوان ناشناسی را هم که در نایلون زباله‌ای بسته‌بندی شده بود کشف کردند و سعید صاحبخانه و خواهرش را به اتهام قتل، حبس غیر‌قانونی و آزار و اذیت دختران جوان بازداشت کردند.

بررسی پرونده سعید هر روز اسرار تازه‌ای را بر ملا می‌کرد به طوری که مشخص شد وی علاوه بر حبس و دو دختر و قتل دختر ناشناس چند زن و دختر جوان دیگر را هم در خانه‌اش حبس و به آن‌ها تجاوز کرده است. یکی از افرادی که در آن خانه حبس شده‌بود، اما با کمک شوهرش نجات پیدا می‌کند زن جوان اهل شهرستان شاهرود است که همراه دختر چهار‌ساله‌اش در تهران به دام سعید می‌افتد تا اینکه شوهرش به دادش می‌رسد و او را نجات می‌دهد. زن جوان پس از شناسایی برای تحقیق به دادسرا احضار شد و صبح دیروز در دادسرای امور جنایی تهران از سوی قاضی محمد وهابی مورد تحقیق قرار گرفت.

زن جوان که هنوز با یاد خاطره‌های تلخ و وحشتناک آن روز‌ها دست و پایش به لرزه می‌افتد می‌گوید: با شنیدن اسم سعید و خواهرش ترس و لرز تمام وجودم را می‌گیرد و ناخودآگاه حالم بد می‌شود و فکر می‌کنم که مرگم نزدیک است. زن جوان برخلاف اعترافات دو ختر جوان که مدعی بودند زن شاهرودی به خاطر اختلاف با شوهرش از خانه‌شان فرار کرده و در دام سعید گرفتار شده بود، ادعا کرد که آن روز برای دیدن دوستش به تهران آمده که گرفتار سعید شده بود.

یک هفته اسارت در دخمه شیطان

وی در توضیح یک هفته اسارت در خانه وحشت گفت: آن روز برای دیدن دوستم همراه دختر چهارساله‌ام راهی تهران شدم. وقتی به تهران رسیدم هر چقدر با شماره تلفن دوستم تماس گرفتم جواب نداد و ساعتی بعد هم تلفن همراهش خاموش شد. چند ساعتی در تهران حیران و سرگردان بودم به امید اینکه تلفن همراه دوستم روشن شود و آدرس خانه اش را بگیرم. هر چقدر به غروب آفتاب نزدیکتر می‌شد نگرانی من هم بیشتر می‌شد، چون جا و مکانی نداشتم و از طرفی هم کارت شناسایی‌ام را در شاهرود جا گذاشته بودم و نمی‌توانستم به هتل یا مسافرخانه‌ای بروم.

غروب آفتاب بود من و دخترم غمگین و نگران داخل پارکی در نزدیکی ترمینال نشسته بودیم که سعید به ما نزدیک شد و احوال ما را پرسید. او انگار خبر داشت که ما از شهرستان آمده‌ایم و جا و مکانی نداریم و وقتی برای او موضوع را توضیح دادم خودش را سرهنگ انتظامی معرفی کرد و گفت: حاضر است به من و دخترم جا و مکان بدهد و بعد هم کمک کند تا دوستم را پیدا کنم. ابتدا قبول نکردم، اما او اصرار کرد و گفت همراه مادر و خواهرش زندگی می‌کند و برای اینکه اعتماد مرا جلب کند با تلفن همراه خواهرش تماس گرفت و گفت مهمان دارد و حتی تلفن را به من داد و من با خواهرش صحبت کردم و خواهرش هم با مهربانی و چرب زبانی مرا به خانه‌اش دعوت کرد.

وی ادامه داد: ما همراه سعید راهی خانه‌اش شدیم و همان ابتدا خواهرش از ما پذیرایی کرد. خانه‌ای مرموز به نظر می‌رسید و صدا‌هایی هم از داخل کمد و اتاق دیگری به گوشم می‌رسید که ترس به سراغم آمد. پشیمان شدم و خواستم از آنجا خارج شوم که سعید نقش اصلی‌اش را رو کرد. او چاقویی زیر گلویم گذاشت و تهدید کرد اگر بخواهم از خانه‌اش فرار کنم یا اگر درباره این موضوع با کسی حرفی بزنم من و دخترم را می‌کشد. او همان شب اول با تهدید چاقو مرا آزار و اذیت کرد و از من فیلم سیاه و سیاسی تهیه کرد و تهدید کرد اگر به خواسته‌هایش عمل نکنم فیلم مرا در فضای مجازی پخش می‌کند.

او مرا ساعت‌ها در توالت حبس می‌کرد و گاهی هم مرا از آنجا به داخل اتاق می‌آورد و آزار می‌داد. نا‌امید شده‌بودم و فکر می‌کردم که لحظات پایانی زندگی‌ام را در این خانه و زیر شکنجه‌های سعید باید سپری کنم، اما خدا کمکم کرد و شوهرم فرشته نجاتم شده بود.

وی درباره نجاتش گفت: وقتی در آن خانه اسیر بودم تمامی وسایلم در اختیار سعید و خواهرش بود و خواهرش چند باری با کارت عابر من از مغازه نزدیک خانه‌شان خرید کرده‌بود. از طرفی شوهرم اعلام مفقودی کرده بود که پیامک‌های برداشت حسابم به کارتش ارسال می‌شد و او هم با پیگیری همان پیامک‌ها با کمک پلیس محلی که من در آنجا حبس بودم من را پیدا کرد.

وقتی همراه پلیس به سراغم آمدند خواهر سعید در را باز کرد و ادعا کرده‌بود که دوست من است. او مرا از آنجا نجات داد، اما من تا الان راز آزار و اذیت و شکنجه‌های سعید و خواهرش را پنهان کرده‌بودم. چون او از من فیلم سیاه تهیه و مرا تهدید به مرگ کرده بود. آن زمان زهرا و ساناز در آنجا اسیر بودند و من به شوهرم و پلیس حرفی نزدم و آن‌ها هم حرف‌های مرا باور کردند.

وی درباره ملاقات با زهرا و ساناز در خانه وحشت گفت: من یک هفته اسیر آن خانه بودم که در هر روز و شب صدای ناله‌ای از داخل کمد به گوشم می‌رسید. ابتدا با ساناز که در اتاقی حبس شده بود روبه‌رو شدم و بعد هم فهمیدم که دختر دیگری داخل کمد حبس است که کلید آن فقط در اختیار سعید و خواهرش است. روزی متوجه شدم که سعید کلید را کجا مخفی کرد و وقتی او بیرون رفت کلید را برداشتم و از روی کنجکاوی در کمد را باز کردم که با زهرا روبه‌رو شدم و بعد از ترس دوباره کمد را قفل کردم و کلید را سرجایش گذاشتم.

مواجه حضوری سعید و خواهرش

در حالی که سعید ادعا می‌کند ساناز و زهرا از روی حسادت دختر ناشناس را به قتل رسانده‌اند، در مواجه حضوری وی با خواهرش مشخص شد سعید عامل قتل است. خواهر سعید گفت: دختر جوان می‌خواست از خانه بیرون برود که سعید اجازه نمی‌داد و به همین خاطر او داد و فریاد می‌کرد که سعید از من پیچ گوشتی خواست تا او را ساکت کند و من هم به او پیچ گوشتی دادم و سعید هم با آن او را به قتل رساند.

از طرفی هم دختران نجات یافته در بازجویی‌ها گفته اند که سعید تلفن همراه مدل بالای طلایی رنگی داشت که با آن فیلم سیاه تهیه می‌کرد که داخل آن گوشی کلکسیونی از فیلم‌ها است. این درحالی است که مأموران هنوز موفق به کشف این گوشی نشده‌اند و تلاش برای کشف گوشی طلایی سعید ادامه دارد تا راز فیلم‌های سیاه وی بر ملا شود.

 

«من هیچ دختری را به زور در خانه‌ام نگه نداشتم و همه آنهایی که به آپارتمانم آمدند کسانی بودند که جایی برای خواب نداشتند و بعد از چندی دلباخته من می‌شدند تا حدی که به‌خاطر من مرتکب قتل شدند.»

این چکیده حرف‌های سعید، شکارچی دختران فراری پایتخت است که در نخستین گفت‌وگو با خبرنگاران جنایی مطرح کرد.

گفت‌وگو با این متهم در ابتدا در فضایی پرتنش آغاز شد؛ چراکه وی با دیدن خبرنگاران شروع کرد به پرخاشگری و فحاشی اما وقتی آرام شد به تک‌تک سؤالات پاسخ داد.

از ماجرای جسدی که در خانه‌ات پیدا شده شروع کنیم؟ مقتول که بود؟

من مشکلی با مصاحبه با خبرنگاران ندارم، به شرط آنکه حقیقت را بنویسند. (ناگهان فریاد می‌کشد و فحاشی می‌کند و کمی بعد آرام می‌شود) من قاتل نیستم. قتل را دو نفر دیگر مرتکب شده‌اند و حالا که پای من گیر افتاده می‌خواهند تمام تقصیرها را گردن من بیندازند.

می‌دانید چرا؟ چون من چندسال قبل متهم شدم به کشتن یک دختر. اما در دادگاه تبرئه شدم و معلوم شد که قتل عمدی نبوده است. حالا هم که معروف شده‌ام به شکارچی دختران فراری. حتی شنید‌ه‌ام که می‌گویند خانه‌ام معروف شده به خانه وحشت؟ مگر غیر از این است که من جای خواب به دخترانی داده‌ام که هیچ جایی برای زندگی نداشته‌اند؟ آنها از خانه‌هایشان فراری بودند و از آوارگی در خیابان‌ها خسته شده بودند.

پس چه‌کسی دختر جوان را به قتل رساند؟

همان دو دختری که در خانه‌ام زندگی می‌کردند. البته تقصیر یکی از آنها بیشتر بود. دختری که کشته شد اسمش مینا بود. آنها مینا را کشتند و جسدش ماه‌ها در خانه‌ام بود.

انگیزه آنها از قتل چه بود؟

همه‌‌چیز خلاصه می‌شود در یک کلمه؛ حسادت. آنها به مینا حسادت می‌کردند، چون او به من علاقه‌مند شده بود. راستش را بخواهید چون مینا مریض بود من بیشتر به او توجه می‌کردم و آنها نسبت به این مسئله حسادت می‌کردند.

بیماری‌اش چه بود؟

نمی‌دانم؛ به‌نظر ام‌اس داشت.

از روز جنایت بگو؟

گفتم که دخترها حسادت می‌کردند به مینا. روز حادثه هم یک دفعه ریختند سر او. تا جا داشت کتکش زدند، یکی از آنها گردنش را گرفته بود. فکر می‌کنم او بود که خفه‌اش کرد.

یعنی پیچ‌گوشتی در کار نبود؟

نه. مینا مریض بود و آنقدر کتکش زدند که ناگهان حالش بد شد. چند دقیقه هم حالت خفگی داشت و صدای نفس کشیدنش بریده‌بریده بود و بعد جان باخت.

چرا مانع‌شان نشدی؟

(ناگهان فریاد می‌کشد) من دیگر به سؤالات شما پاسخ نمی‌دهم. دو نفر دیگر آدم کشته‌اند مرا بازخواست می‌کنید؟

وقتی آرام‌تر می‌شود از او می‌پرسیم: مقتول را می‌شناختی؟

نه. دوست همان دو دختری بود که در خانه‌ام بودند. خودشان شماره‌اش را به من دادند و گفتند برو دنبالش. من هم رفتم حوالی میدان راه‌آهن دنبال مینا و او را به خانه‌ام بردم.

یعنی مدعی هستی که آنها در خانه‌ات زندانی نبودند؟

(سعید بار دیگر خشمگین می‌شود و شروع می‌کند به پرخاشگری. گویی تعادل روحی و روانی ندارد و با هر سؤال ناگهان برانگیخته شده و از کوره درمی‌رود و حتی فحاشی می‌کند، اما کمی بعد آرام می‌شود و ترجیح می‌دهد سؤالات را بی‌پاسخ نگذارد) این یک دروغ محض است.

دروغی که آنها گفته‌اند و همه باورش کرده‌اند. یکی از آنها کلید خانه را داشت، اصلا شما تصور کنید کلید نداشتند و من در را به رویشان قفل می‌کردم. آن‌وقت زمانی که از خانه می‌رفتم بیرون نمی‌توانستند به در بکوبند و از همسایه‌ها کمک بخواهند؟ در طبقه ما چند واحد دیگر هم وجود دارد و کلی آدم در آنجا زندگی می‌کنند.

به هر حال یکی برای کمک به آنها دست به‌کار می‌شد، نمی‌شد؟ یکی از آن دخترها می‌گوید که من او را در کمد حبس کرده بودم، شما به خانه من بیایید، کافی است امتحان کنید و ببینید در کمد چطور با یک ضربه کوچک باز می‌شود. من و یکی از دخترها بارها برای خرید مواد از خانه بیرون رفته بودیم، آیا نمی‌توانست فرار کند؟

از سوی دیگر دو گوشی موبایلم در خانه دست آنها بود و خودم با یک گوشی معمولی از خانه بیرون می‌رفتم. نمی‌توانستند با پلیس تماس بگیرند؟ باور کنید نمایش بازی کرده‌اند، نه حبسی در کار بوده و نه آنها گروگان من بوده‌اند. هردوی آنها تا حد جنون عاشق و دلباخته من بودند و برای مظلوم‌نمایی این حرف‌ها را علیه من زده‌اند. صرفا برای اینکه خودشان را از اتهام قتل تبرئه کنند. هر دختری قدم در خانه من گذاشت با میل و رغبت گذاشت و هر زمانی که دلش می‌خواست آنجا را ترک می‌کرد. هیچ زور و اجباری در کار نبود.

برگردیم به ماجرای جنایت، چرا 4ماه جسد را در خانه‌ات نگه داشتی؟

راستش وحشت داشتم. از دستگیری می‌ترسیدم. من به‌خاطر پرونده‌ای که سال93 گیر افتادم و زندانی شدم، سابقه‌دار محسوب می‌شدم. حتی به سرم زد پلیس را خبر کنم، بعد پشیمان شدم. البته دو دختری که در خانه‌ام بودند هم مانع می‌شدند تا پای پلیس را به ماجرا باز کنم.

اما خواهرت هم تأکید کرده که تو جان مقتول را گرفتی؟

(با عصبانیت فریاد می‌کشد) نمی‌دانم خواهرم چرا در حق من خیانت کرده و چنین دروغ بزرگی را گفته است. هرکس مرا می‌فروخت او نباید این کار را می‌کرد.

اگر آن دو دختر عاشقت بودند پس چرا حاضر شدند قتل را گردنت بیندازند؟

خانم پای قتل در میان است؛ قتل مجازاتش قصاص است. پای جان که در میان باشد همه یک دروغگوی حرفه‌ای می‌شوند. حتی اگر به من قصاص بدهند و استیذان هم انجام شود من تا آخرین نفس اعتراض خواهم زد.

تسلط خوبی به مسائل حقوقی داری. چطور همه اینها را می‌دانی؟

یک‌بار این پروسه قضایی را طی کرده‌ام و آشنایی کامل دارم. از طرفی من اهل مطالعه‌ام و برای به‌دست‌آوردن هرگونه اطلاعاتی شروع می‌کنم به جست‌و‌جو در اینترنت. البته چندسالی هم که در زندان بودم برخی اصطلاحات حقوقی را یاد گرفته‌ام.

آنطور که می‌گویند از زن‌ها خوشت نمی‌آید و رابطه خوبی با آنها نداری.

نه، چه‌ کسی این حرف را زده است؟! اتفاقا سال‌ها قبل عاشق دختری شدم که هنوز هم گاهی یادش می‌افتم و فراموشش نخواهم کرد. اما نشد با هم ازدواج کنیم؛ به‌خاطر مسائل خانوادگی و مالی که گریبانگیر من بود نه او. درواقع یک شکست‌خورده در عشق محسوب می‌شوم!

اگر کسی را داخل کمد زندانی نکردی، چطور وقتی پلیس وارد خانه‌ات شد، یکی از دختران در کمد زندانی بود؟

ظاهرا خودش گفته که وقتی پلیس وارد شد از ترس داخل کمد مخفی شده.

حتی زنی که به همراه کودکش یک هفته در خانه تو بودند هم گفته که یک دختر داخل کمد زندانی بوده.

همه اینها دروغ است. آنها برای اینکه خودشان تبرئه شوند همه تقصیرها را گردن من انداخته‌اند و از من یک قاتل مخوف ساخته‌اند.

آیا ساکنان خانه وحشت دروغ می‌گویند؟

پرونده جنجالی خانه وحشت در حالی تحت رسیدگی است که سعید، متهم اصلی، به اتهام قتل دختری جوان و همچنین زندانی کردن 2دختر دیگر در خانه‌اش در بازداشت است. خواهرش مریم نیز متهم به معاونت در قتل دختر جوان است. خواهر سعید تا پیش از این مدعی بود که کلید خانه را نداشته و نقشی در زندانی کردن دختران ندارد.

اما وقتی برای تحقیق به دادسرای جنایی تهران انتقال یافت و پیش روی محمد وهابی، بازپرس شعبه دوم دادسرای جنایی تهران قرار گرفت لابه لای صحبت هایش مطرح کرد که کلید خانه را داشته اما سعید از او خواسته بوده وقتی در خانه حضور دارد، سرزده وارد نشود و زنگ در را بزند. همین کافی بود تا اتهام جدیدی به خواهر سعید اضافه شود؛ اتهام مشارکت در حبس غیرقانونی دو دختر. اما مریم منکر این اتهام شده و می‌گوید: درست است که من کلید خانه را داشتم اما دختران هم زندانی نبودند و اگر می‌خواستند اجازه داشتند که به بیرون بروند.

از سوی دیگر مریم در مراحل مختلف بازجویی اعلام کرده بود که برادرش با پیچ گوشتی جان مقتول را گرفته است اما حالا که پزشکی قانونی اعلام کرده آثار پیچ گوشتی و بریدگی روی سر و بدن مقتول وجود ندارد، او گفته‌های قبلی خود را پس گرفته و می‌گوید: سعید با مشت و لگد به جان مقتول افتاد و جانش را گرفت. ماجرای پیچ‌گوشتی حقیقت ندارد و من دروغ گفته ام!

دو دختری که از خانه وحشت نجات یافته‌اند نیز وقتی شنیدند که پزشکی قانونی اعلام کرده آثار بریدگی در بدن و سر مقتول دیده نشده به طرز عجیبی حرف‌هایشان را عوض کردند. یکی از آنها گفته که وقتی در کمد زندانی بوده از لای در دیده که سعید با لگد به قفسه سینه مقتول زده است پیچ‌گوشتی در کار نبوده است.

دیگری نیز می‌گوید صدای درگیری مقتول با سعید را شنیده و بعد متوجه شده که او با ضرب و شتم به زندگی دخترجوان پایان داده است.

یکی دیگر از ابهامات این پرونده سرنوشت 6دختری بود که مدارک شناسایی‌شان در خانه وحشت پیدا شده و بررسی‌ها نشان می‌دهد که همه آنها زنده‌اند. با وجود این تحقیقات در این پرونده برای کشف حقایق بیشتر همچنان ادامه دارد.

 

کارآگاهان جنایی تهران همچنان در تلاش‌اند تا اسرار خانه وحشت را فاش کنند. تحقیقات اکنون نشان داده غیر از دو دختر نجات‌یافته، حداقل دو نفر دیگر نیز در خانه متهم زندانی بودند که البته هنوز آنها پیدا نشده‌اند. از سویی هویت دختری که به قتل رسیده هنوز فاش نشده است و بررسی‌ها در این رابطه ادامه دارد.

پرونده خانه وحشت روز پانزدهم آذرماه و زمانی گشوده شد که مأموران پلیس پیشگیری تهران بزرگ در حال اجرای احکام پنجاه‌ویکمین مرحله از طرح رعد بودند. آنها به خانه فردی که پیش‌تر به‌عنوان مال‌خرِ اموال مسروقه مورد شناسایی قرار گرفته بود، رفتند اما در این خانه رازی هولناک از جنایت و شکنجه دختران جوان کشف شد.

سردار علیرضا لطفی، رئیس پلیس آگاهی تهران، درباره آخرین وضعیت این پرونده گفت:‌ این پرونده یک روند پیچیده دارد که در حال طی‌شدن است. گروهی از کارآگاهان زبده پلیس آگاهی رسیدگی به این موضوع را در دستور کار خود قرار داده‌اند و رسیدگی به آن در حال انجام است.

وی با بیان اینکه متهم اصلی این پرونده ازسوی روان‌شناسان و روان‌پزشکان مورد بررسی قرار گرفته است، گفت:‌ این اقدام با هدف بررسی مشکلات اعصاب و روان این متهم انجام شده است.

رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ با بیان اینکه تحقیقات روی این پرونده همچنان در حال انجام است، گفت:‌ لازم است در حال حاضر این پرونده به‌طور کامل مورد رسیدگی قرار بگیرد و اگر وضعیت و شرایط آماده شد، حتما درباره آن و جزئیات این پرونده اطلاع‌رسانی می‌کنیم.

لطفی در عین حال تأکید کرد این پرونده زوایای مختلفی دارد.

او همچنین درباره افزایش تعداد شکات نیز گفت:‌ این موضوع نیز در حال پیگیری است. ما یک‌سری ظن‌هایی داریم، اما هنوز به قطعیت نرسیدیم و پیگیر آنها هستیم. بااین‌حال، در رسیدگی به این پرونده تمام شک‌ها و احتمالات را مورد بررسی قرار داده‌ایم.

تاکنون مشخص شده غیر از دو دختر نجات‌یافته، یک دختر دیگر در این خانه زندانی بوده که با استفاده از ملحفه به جای طناب توانسته از بالکن فرار کند. از سویی زنی از اهالی شاهرود نیز در سفر به تهران در دام متهم به نام سعید افتاده بود که شوهرش او را نجات داد.

دو دختر نجات‌یافته گفته‌اند دختران و زنان زیادی به این خانه رفت‌وآمد داشتند. هر دو قربانی سعید می‌گویند از هویت مقتول نیز اطلاعی ندارند و فقط می‌دانند او از اهالی شهرهای اطراف مشهد بود. این در حالی است که پزشکی قانونی اعلام کرده با توجه به گذشت زمان زیادی از زمان مرگ متوفی و فساد جسد، امکان شناسایی او وجود ندارد و فقط اثر انگشت او به‌ دست آمده و پلیس در تلاش است تا با استفاده از همین نمونه اثرانگشت، هویت مقتول را فاش کند. هم‌زمان با این شاخه از تحقیقات، بازجویی‌ها از دو دختر فریب‌خورده نیز ادامه دارد.

یکی از این دختران که سه سال در خانه وحشت اسیر بود، در تازه‌ترین اظهاراتش گفته است: بعد از فرار از خانه معتاد شدم و یک‌ سال خیابان‌خواب بودم تا اینکه در یک پارک با سعید آشنا شدم. او ادعا کرد مأمور پلیس است و حاضر است کمک کند که ترک کنم؛ به‌ همین‌ دلیل به او اعتماد کردم و همراهش رفتم، اما به‌محض اینکه به خانه سعید رسیدیم، او به من تجاوز کرد.

در این سه سال افراد زیادی به خانه سعید رفت‌وآمد می‌کردند، اما او اجازه نمی‌داد من با آنها مواجه شوم. او ادعا می‌کرد این زنان و دختران متهم هستند و آنها را برای بازجویی می‌آورد. چندی پیش صدای دختری را شنیدم و بعد متوجه شدم او با ملحفه‌ها طنابی درست کرده و با پریدن روی دیوار خانه همسایه فرار کرده‌ است. سعید زن دیگری را هم به خانه آورده بود که خیلی سروصدا می‌کرد و دنبال فرار بود تا اینکه خواهر سعید او را  فراری داد.

دختر دوم که هشت‌ ماه در خانه وحشت زندانی بود نیز گفته است: افراد زیادی به خانه سعید رفت‌وآمد داشتند و سعید مدعی بود همه آنها متهم هستند. از طرفی جسد دختری را که صدای درگیری‌اش را از داخل کمد شنیدم و او را به قتل رسانده بود، در نزدیکی من نگهداری می‌کرد که بوی تعفنش مرا همیشه آزار می‌داد. روزی که از او درباره دختری که به قتل رسیده ‌بود سؤال کردم، به من گفت او را برای کار به جزیره کیش فرستاده است، اما می‌دانستم که دروغ می‌گوید و او را به قتل رسانده‌ است.

سعید کارگر یک مسافرخانه بوده که با پرسه در ترمینالها و ایستگاه راه آهن ، مسافران بی پناه را به بهانه اسکان، به خانه خود می برده است.

 قاضی محمد وهابی، بازپرس شعبه دوم دادسرای جنایی تهران که رسیدگی به این پرونده را به‌عهده دارد، چند روز قبل دستور داد تا والدین دختران نجات‌یافته از خانه وحشت شناسایی شوند.

پدر یکی از دختران که ۸ ماه در کمد دیواری خانه وحشت زندانی بود چند روز پیش در دادسرا حاضر شد. پدر دومین دختر نیز روز سه‌شنبه با حضور در دادسرا دخترش را پس از ۳سال ملاقات کرد. این مرد گفت که ۳سال تلاش کرده تا دخترش را پیدا کند و حتی این مسئله موجب شده از محل کارش اخراج شود و در این مدت افرادی به بهانه اینکه دخترش را پیدا کرده‌اند از او اخاذی کرده‌اند.

وی توضیح داد: من و همسرم چند سال قبل از یکدیگر جدا شدیم و بعد از طلاق، دخترم با من و مادرم زندگی می‌کرد. تا جایی که می‌توانستم تلاش می‌کردم توقعات دخترم را  برآورده کنم و محبتم را از او دریغ نمی‌کردم اما او علاقه عجیبی داشت که بیرون از خانه باشد و تفریح کند. از سوی دیگر متوجه شده بودم دخترم دوستان خوبی ندارد و حتی شنیدم بعضی از آنها مواد مصرف می‌کنند. پس از آن حساس شدم و دیگر اجازه ندادم، دخترم بدون اجازه من بیرون برود. حتی وقتی به محل کارم می‌رفتم از مادرم می‌خواستم در را قفل کند تا دخترم بدون اجازه از خانه بیرون نرود.

وی ادامه داد: روزی که دخترم فرار کرد، در محل کارم بودم. مادرم‌ آش نذری درست کرده بود و درخانه باز بود تا به همسایه‌ها   نذری بدهد. همان روز دخترم فرصت پیدا کرد تا خانه را ترک کند. پس از آن همه جا ‌دنبال او گشتم. چنان دچار شوک شدم که به محل کارم رفتم و درخواست مرخصی دو ساله بدون حقوق دادم اما موافقت نشد. من کارمند دانشگاه بودم. وقتی با مرخصی‌ام موافقت نشد، روزها را صرف جست‌وجو برای پیدا کردن دخترم کردم تا اینکه اخراج شدم.

 

وی گفت: من هر روز به مناطق و محل‌هایی که احتمال می‌دادم دخترم رفته باشد سرمی زدم از محله مولوی و هرندی گرفته تا پاتوق تمام دختران فراری و بی‌خانمان. طوری که در آن منطقه دیگر مرا می‌شناختند و دلشان برایم می‌سوخت. تا اینکه با گذشت ۳سال فهمیدم که او در تمام این مدت گروگان شکارچی دختران و در خانه وحشت بوده است.

روزهای سخت بعد از فرار از خانه

دختر جوان نیز گفت: وقتی از خانه فرار کردم با دوستانم در ارتباط بودم و معتاد شدم. مدتی در کوچه و خیابان سرگردان بودم و شب‌ها نیز در گرمخانه‌ها و پاتوق افراد خلافکار می‌خوابیدم تا اینکه در پارک با سعید (شکارچی دختران فراری) آشنا شدم. خمار بودم و سعید خودش را مأمور مخفی پلیس معرفی کرد و گفت که حاضر است به من جای خواب بدهد و کمکم کند تا ترک کنم. او مرا به خانه‌اش برد و پس از آن دیگر اجازه نداد که خارج شوم.

او درباره جسد کشف شده در خانه وحشت نیز گفت: چندماه پیش دختری به نام مینا به خانه سعید آمد. از همان موقع سعید مرا در دستشویی یا اتاق حبس می‌کرد و زمانی که بیرون می‌آورد پتویی روی سرم می‌کشید تا نه من مینا را ببینم نه او مرا. در این مدت افراد زیادی به این خانه رفت‌وآمد داشتند اما هیچ‌گاه سعید اجازه نمی‌داد ما با هم روبه‌رو شویم. برای همین در این مدت هیچ‌کسی را ندیدم و فقط صدای آنها را می‌شنیدم؛ حتی آن دختری که توسط سعید به قتل رسید. سعید درباره دخترانی که به خانه‌اش می‌آورد می‌گفت که آنها متهم هستند و برای بازجویی به خانه‌اش می‌آورد.

دختر جوان گفت: مدتی قبل صدای دختری را در خانه شنیدم که سعید او را هستی صدا می‌کرد. کمی بعد متوجه شدم که هستی با ملحفه‌ها طنابی درست کرده و با شکستن شیشه پنجره از آنجا فرار کرده است.

زن دیگری هم به خانه سعید آمد که همیشه معترض بود. آنطور که صدایش را از پشت در اتاق یا دستشویی یا از زیر پتو می‌شنیدم می‌خواست از اسارتگاه سعید فرار کند، اما او اجازه نمی‌داد تا اینکه سرانجام یک روز خواهر سعید او را فراری داد. حتی یک زن هم به همراه فرزند خردسالش از شاهرود به تهران آمده و قدم در خانه سعید گذاشت که بعد متوجه شدم با کمک شوهرش از خانه وحشت نجات یافته است.

بررسی‌های روانی و شخصیتی عامل جنایت در خانه وحشت از سوی پزشکی قانونی نشان می‌دهد وی اختلال شخصیتی دارد اما در حدی نیست که باعث از بین رفتن قوه تمییز و تشخیص او شود.

سعید مرد جوانی که متهم به دو قتل و ربودن و حبس چند دختر در خانه‌اش است از سوی کارشناسان پزشکی قانونی مورد بررسی قرار گرفت و کارشناسان سلامت روانی وی را تأیید کردند. البته به‌گفته کارشناسان وی دارای اختلال شخصیتی است. اما از نظر قانون مجازات وی همانند یک شخص سالم خواهد بود.

همچنین در تازه‌ترین بررسی‌ها مشخص شد سعید سال ۹۳ دختر جوانی را به بیمارستان لقمان برده و مدعی شده که او را هل داده و در برخورد با میز مصدوم شده است. اما دختر جوان ساعاتی بعد فوت می‌کند. با ورود تیم جنایی به این پرونده مأموران با حضور در آپارتمان سعید با دختر جوان دیگری مواجه می‌شوند. دختر جوان مدعی می‌شود که سعید او و مقتول را به خانه‌شان آورده و زمانی که مقتول قصد رفتن از خانه را داشته با سعید درگیر و کشته شده است.

با توجه به اینکه دختر جوان شاهدی برای جنایت بود، کیفرخواست سعید به اتهام قتل عمد صادر شده و پرونده به دادگاه کیفری ارجاع شد. اما دادگاه پس از شنیدن دفاعیات متهم، قتل را غیرعمد محسوب کرده و در نهایت سعید محکوم به پرداخت دیه شده و پس از ۴ سال حبس از زندان آزاد می‌شود.

صبح دیروز همچنین دو دختر جوان که قربانی خانه وحشت بودند برای تحقیقات در مقابل بازپرس محمد وهابی، از شعبه دوم دادسرای امور جنایی قرار گرفتند و دختران همان حرف‌های قبلی را بیان کردند.تحقیقات از دو دختر حبس شده در دخمه شیطان قاتل دختر فراری در دادسرای جنایی تهران آغاز شد.به قتل رسیدن دختر فراری در خانه ای واقع در خیابان ابوسعید تهران، این روزها در سر تیتر اخبار حوادثی قرار دارد.صبح روز دوشنبه دو دختر حبس شده در دخمه شیطان برای اولین تحقیقات به شعبه دوم دادسرای جنایی تهران انتقال پیدا کردند.

 

در حالی که جلسه تحقیق از یکی از دختران چند ساعت به طول انجامید،تحقیق از دومین دختر صبح روز سه شنبه در دادسرا انجام خواهد شد.این در حالی است که هر دو دختر بازداشت هستند.

دختری که در شعبه دوم دادسرای جنایی تهران به سوالات بازپرس وهابی پاسخ داد،ادعا می کرد که 8 ماه در دخمه شیطان در اسارت سعید بوده است و در کمد دیواری زندگی می کرد.

او در مورد قتلی که در خانه سعید رخ داده بود اینطور توضیح داد:«من در خانه سعید در یک کمد دیواری حبس بودم.برای همین به درستی متوجه نمی شدم که چه اتفاقاتی در خانه رخ می دهد.فقط صداهایی می شنیدم.مثلا می شنیدم که آن دختر تحت شکنجه سعید بود و سعید او را کتک می زد.بعد او فریاد می زد و می گفت شکمم درد گرفت و من می فهمیدم به شکمش لگد زده است.بعد صدای ناله و التماس آن دختر بلند شد و فریاد می زد و می گفت پیچ گوشتی را به سرم نزن.بعد هم صدایش قطع شد و فهمیدم که کشته شده است.»

در مدتی که دو دختر در خانه سعید بودند او برای اینکه آنها را بترساند و در دل آنها رعب و وحشت ایجاد کند به آنها  دروغ هایی گفته بود.مثلا یک بار وقتی یکی از دختران حبس شده به نام رها از تراس خانه بیرون پریده و فرار کرده بود؛ به دو دختری که در خانه حبس بودند گفته بود که دنبال رها دویدم و او را به قتل رساندم.

دختر جوان در ادامه تحقیقات گفت:«8 ماه بود که در خانه سعید حبس بودم.وقتی از خانه مان واقع در اسلامشهر فرار کردم طعمه سعید شدم و با بهانه و ترفند من را به خانه شان کشاند.او با تهدید من به قتل اجازه نمی داد از خانه خارج شوم.یک روز در میان به من غذا می داد و من را مورد آزار و اذیت  قرار می داد و به هر بهانه ای من را کتک می زد.»

این دختر در ادامه گفت:«احتمال می دهم بعد از تجاوز باردار باشم و چند روز قبل حالم بد شد و احتمال دادند جنین مرده در شکمم باشد.»

به این ترتیب بازپرس پرونده دستور معاینات پزشکی قانونی روی دختر جوان را داد.

ماجرای کودک حبس شده در خانه وحشت

تعدادی از همسایه ها اظهار داشتند که کودک خردسالی را در خانه سعید دیده اند.ماجرای حضور این کودک از این قرار بود که یکی از زنان جوان که طعمه سعید شده بود،یک کودک خردسال چهار ساله داشت.آن زن مدتی در خانه سعید حبس بود تا اینکه شوهرش رد او را زد و آن زن را از دست سعید نجات داد.اما بعد از رهایی آن زن،شوهرش هرگز اقدام به شکایت از سعید نکرد.

در آخرین تحقیق از دخمه شیطان تعدادی کارت شناسایی از این خانه کشف شد که مرد جوان مدعی شد متعلق به افراد معتادی است که به خانه رفت و آمد داشتند.تحقیق در این مورد ادامه دارد.

دختر حبس شده در خانه وحشت: سعید با چاقو سرم را شکافته بود

در حالی که یکی از دختران حبس شده در خانه وحشت تحت تحقیقات قضایی بود، با دختر دیگر گفتگو می کنیم.قرار است این دختر 21 ساله که در حال حاضر بازداشت است، صبح روز سه شنبه تحت تحقیق قرار گیرد.

به نظرم نگران می رسی!

بله نگرانم.می ترسم سعید را امروز به دادسرا بیاورند.

از سعید می ترسی؟

بله می ترسم! شما هم بودی می ترسیدی،وقتی یک نفر یک بار با چاقو بزند فرق سرت را بشکافد از او نمی ترسی؟

چرا با چاقو به تو حمله کرده بود؟

برای اینکه می خواستم از خانه بیرون بیایم و او می خواست جلوی من را بگیرد.

بعد سرت چطور خوب شد؟سعید تو را دکتر برد؟

نه دکتر نبرد! سرم را با دستمال بستم و به مرور جوش خورد اما خیلی درد کشیدم.

چرا سعید تو را حبس کرده بود؟ انگیزه اش چه بود؟

انگیزه اش فقط مسائل اخلاقی بود.

اوضاع خانه تان وحشتناک تر از خانه سعید بود که فرار کردی؟

پدرم معتاد بود و شیشه می کشید.وقتی خیلی کوچک بودم مادرم را طلاق داده بود.من تنها فرزند او بودم و با او زندگی دو نفره ای داشتیم.وقتی پدرم مواد مخدر مصرف می کرد توهم می زد و من را گوسفند می دید! چند بار چاقو را روی گلویم گذاشته بود و نزدیک بود من را بکشد.به خاطر همین سختی ها از خانه فرار کردم.

چه مدت در خانه سعید بودی؟

سه سال در خانه اش زندانی بودم.الان بعد از سه سال توانستم آدم ها و رنگ آسمان را ببینم.

در این مدت در خانه سعید چگونه می گذشت؟

هر چه خودشان می خوردند به من هم می دادند.سعید آدم خطرناکی بود.دختران زیادی را اذیت کرده بود.

 به خانواده ات خبر داده ای که بازداشت شده ای؟

نه نمی خواهم هیچ کس متوجه ماجرا شود.اصلا دوست ندارم با پدرم روبرو شوم.

پرونده مردی که متهم به قتل یک زن و حبس دو دختر در خانه اش است با کشف سرنخ های تازه وارد مرحله تازه ای از تحقیقات شد.

به‌ دنبال کشف جسد ناشناس دختر جوان داخل کیسه‌ای نایلونی در واحد شماره 6 ساختمانی در خیابان خرمشهر خیابان قزوین و رهایی دو دختر 20 و 21 ساله از اسارتگاه مرد شیطان صفت تحقیقات به دستور بازپرس محمد وهابی آغاز شد.

در ادامه تحقیقاتی که روز گذشته در دادسرای امور جنایی پایتخت صورت گرفت، سعید (متهم) در حالی که منکر اتهام قتل است سعی داشت با داستانسرایی‌های مختلف مسیر تحقیقات را تغییر دهد، وی در ادامه تحقیقات مدعی شد: من جنایتی مرتکب نشده‌ام، فتانه و شراره دل به من بسته بودند شراره به مقتول حسادت می‌کرد و برای همین او را کشت. وی که با دیدن خبرنگاران در دادسرا شروع به تهدید و توهین به آنها کرده بود وقتی با تذکر بازپرس پرونده رو به رو شد گفت: من از زن‌ها متنفرم نمی‌توانم علت این خشم و نفرت را بگویم اما همین موارد باعث شده تا نسبت به خبرنگاران خانم هم حس خوبی نداشته باشم.

مسافر ترکیه

شراره، دختر جوانی که 8 ماه داخل کمد نگهداری می‌شد، در تحقیقات گفت: من فرزند ناخواسته پدر و مادرم بودم. پدرم بارها سعی کرده بود من قبل از به دنیا آمدن سقط شوم همین کارها باعث شد که من با پای فلج به دنیا بیایم. بی‌سواد هستم و قبل از اینکه در دام سعید بیفتم، پول‌هایم را جمع کردم و تصمیم گرفتم به ترکیه بروم. از اسلامشهر راهی تهران شدم اما از شانس بد زمانی رسیدم که ساعت کاری بانک‌ها تمام شده بود و نتوانستم پولی از حسابم برداشت کنم و مجبور شدم که شب را در تهران بمانم. اما جایی برای ماندن نداشتم و در اطراف راه‌آهن سرگردان بودم که سعید را دیدم و او گفت می‌تواند برای آن شب به من جا بدهد. من هم راهی خانه سعید شدم و 8 ماه در خانه او محبوس شدم. در تمام این مدت در کمد محبوس بودم و او اجازه نمی‌داد حتی به دستشویی بروم. چون اعتیاد به مواد مخدر داشتم، سعید برایم شیشه تهیه می‌کرد و در شبانه روز یک وعده غذا به من می‌داد.

فیلم‌های جنجالی

قربانی دوم این پرونده فتانه است، دختری همسن و سال شراره با این تفاوت که او رکورد دار حبس در خانه مخوف است. 3 سال زندگی در خانه‌ای که جزهراس و ترس در آن چیزی وجود نداشت. فتانه بشدت از سعید می‌ترسد و وهم این را دارد که اگر او آزاد شود؛ هرجایی باشد او را پیدا کند و بکشد.فتانه گفت: دیپلم که گرفتم پدرم اجازه نداد ادامه تحصیل بدهم و مرا کتک می‌زد که کار کنم تا بتوانم هزینه مواد مخدر او را تهیه کنم. آخرین بار هم مرا از خانه بیرون انداخت. من سرگردان مانده بودم که کجا بروم، به خودم که آمدم دیدم در میدان راه‌آهن هستم و چند دقیقه بعد سعید به سراغم آمد و گفت جایی برای ماندن دارد. با سعید همراه شدم و هرگز نمی‌دانستم که چه سرنوشت شومی در انتظارم است.او ادامه داد: وقتی وارد خانه سعید شدم، او مرا حبس کرد و برای اینکه ما به فرار فکر نکنیم؛ از ما فیلم گرفت. فیلم‌های سیاه و فیلم‌هایی که ما را مجبور کرده بود به مقدسات و اشخاص مطرح کشور توهین کنیم. می‌گفت اگر فرار کنید فیلم‌ها را به پلیس می‌دهم و به‌خاطر اهانتی که مرتکب شده‌اید به اعدام محکوم می‌شوید. یک روز صدای سعید که از خواهرش پیچ گوشتی می‌خواست را شنیدیم و صدای فریادهای دختر جوان را که کمک می‌خواست . بعد از آن صدای مقتول برای همیشه قطع شد و دو یا سه ماهی جسدش داخل حمام نگهداری می‌شد، اما بعد از آن جسد به داخل اتاق انتقال داده شد و سعید مدام عود روشن می‌کرد تا بوی تعفن جسد بیرون نرود. خواهر سعید هم همان شب با ما دستگیر شد.  فتانه به بازپرس گفت: دلم نمی‌خواهد به خانه پدرم برگردم چون سرنوشت خوبی در انتظارم نیست، اگر می‌شود مرا به بهزیستی تحویل دهید.

بررسی صحت روانی متهم

به دستور بازپرس شعبه دوم دادسرای امور جنایی تهران، سعید برای بررسی صحت روانی به پزشکی قانونی منتقل شد و تحقیقات برای رازگشایی از جنایات احتمالی او ادامه دارد. این در حالی است که طبق اظهارات پلیس  مشخص شد در یک ماه گذشته جسد دو زن جوان دیگر نیز در همان محدوده کشف شده است و کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت هنگام بازرسی از خانه متهم، کارت شناسایی زن جوانی را به‌دست آورده‌اند و به دستور بازپرس جنایی، کارت شناسایی و اجساد کشف شده مورد بررسی قرار خواهند گرفت تا مشخص شود که آنان قربانیان متهم دستگیر شده هستند یا خیر.

منبع: شرق

آیا این خبر مفید بود؟

ارسال نظر

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

اخبار از پلیکان

آخرین مطالب

سایر رسانه ها

اخبار از پلیکان